از تاکید وزیر اقتصادبرای توسعه اقتصاد دیجیتال باید استقبال کرد. در واقع، ما باید روندها و ترندهای روز جهان را بررسی کنیم. هر کشوری که قصد دارد توسعهیافتگی خود را حفظ کند یا در مسیر توسعه گام بردارد، ناگزیر باید درک دقیقی از اقتصاد دیجیتال داشته باشد. بدون این درک، سخن گفتن از توسعه (چه از نظر کمیت و چه کیفیت، که آثار آن در زندگی مردم نمایان میشود)بیمعنا خواهد بود. بنابراین، اصل این سخن کاملاً صحیح است.
اما اقتصاد دیجیتال چیست؟ ما جامعهای هستیم با ویژگیهای خاص؛ از یک سو بسیار خوشاستقبال از ترندهای جهانی هستیم، اما متأسفانه بدرقه خوبی نداریم. به عبارت دیگر، با اشتیاق به استقبال میرویم ولی استمرار و پیگیری لازم را نداریم.
دلیل این امر چیست؟ بخشی از آن به دلایل فرهنگی بازمیگردد و صرفاً مختص به شرایط تاریخی امروز نیست. یکی از دلایل مهم، فقدان همفهمی و همفکری لازم در این حوزه است. وقتی درباره اقتصاد دیجیتال صحبت میکنیم، باید ابتدا تعریف روشنی از آن داشته باشیم. کتابها، مقالات، و آثار علمی متعددی در این حوزه نوشته شدهاند و تعاریف مختلفی ارائه دادهاند. با این حال، میان این تعاریف یک مخرج مشترک وجود دارد؛ و آن، ضرورت فهم مشترک میان فعالان حوزه اقتصاد دیجیتال است. این اولین الزام یک جامعه در مسیر ورود به این فضاست.
به همین دلیل، ما نیازمند گفتوگو، آموزش و ایجاد فضای نظری هستیم که بتواند موضوع اقتصاد دیجیتال را در لایههای مختلف، بهویژه در سطوح تصمیمساز و تصمیمگیر، بهدرستی تبیین کند.
اکنون اگر بخواهیم از تعریف فراتر برویم، اقتصاد دیجیتال اقتصادی است بر پایه اینترنت، جهانی، بیوقفه، پرسرعت، دادهمحور، و رقابتی. تحقق چنین اقتصادی نیازمند آن است که مردم صرفاً مصرفکننده نباشند، بلکه نهادهای حاکمیتی نیز درک دقیقی از آن داشته باشند.
در این مسیر، سیاستگذاران و مسئولان که وظیفه تدوین، طراحی و اجرای حکمرانی اقتصاد دیجیتال را بر عهده دارند، باید در سطحی عمیقتر و فنیتر به این موضوع بپردازند. اگر این سرچشمه درست عمل کند، بدنه جامعه(که عموماً پذیرای نوآوریهاست، بهویژه نسل جوان)آمادگی همراهی دارد.
ویژگیهای این اقتصاد روشن است: مبتنی بر داده، نیازمند اشتراکگذاری اطلاعات، مقیاسپذیر، نیازمند تعامل ۲۴ ساعته با مشتری، بدون وابستگی به مکان یا زمان، و البته همراه با چالشهایی چون امنیت سایبری.
اما آیا ما در سطح حکمرانی زیرساختهای لازم برای تحقق این اقتصاد را فراهم کردهایم؟
نکته مهم اینجاست که اقتصاد دیجیتال مفهومی صفر و صدی نیست؛ در یک طیف قرار دارد. در شرایط بحرانی مانند جنگ یا حوادث غیرمترقبه، ممکن است تنها ۱۰ درصد ظرفیتهای آن قابل بهرهبرداری باشد. اما در شرایط عادی، این رقم میتواند به ۷۰ درصد یا بیشتر هم برسد.
نباید شرایط تحمیلی از بیرون را با ناکارآمدیهای داخلی یکسان در نظر گرفت. گاهی اینترنت کند میشود یا محدودیتهایی ایجاد میشود که قابل پذیرش است، اما این موضوع نباید موجب شود که بسترهای توسعه اقتصاد دیجیتال کاملاً مختل شوند.
اکنون سؤال این است که آیا در شرایط فعلی، توانستهایم ظرفیتهای اقتصاد دیجیتال را بهگونهای بهکار بگیریم که هم از تهدیدها مصون بمانیم و هم مسیر توسعه را ادامه دهیم؟ پاسخ در گروی آن است که ببینیم چقدر به اشتراک دادهها، یکپارچهسازی اطلاعات، و فراهمسازی زیرساختهای لازم توجه کردهایم.
متأسفانه امروز دادهها در دستگاههای مختلف در جزایر مجزا محصورند. این نه تنها مانع از توسعه است، بلکه حتی امنیت لازم را هم فراهم نمیکند. ما نیازمند زیرساختهای دادهمحور یکپارچه هستیم که کسبوکارها، مردم، و نهادها بتوانند از آن بهرهمند شوند.
اگر بخواهم جمعبندی کنم، ما سه نیاز اساسی داریم:
آموزش واقعی و کاربردی
آموزش در این حوزه الزاماً به معنای گرفتن مدرک دانشگاهی نیست. گاهی یک کارگاه آموزشی دو ساعته میتواند مدیران را توجیه کند. آنچه نیاز داریم آموزشهای مهارتی، کاربردی و قابل استفاده در تصمیمگیریهاست.
گفتوگوی نخبگان و تصمیمگیران
باید بسترهایی برای گفتوگو میان نخبگان، فعالان کسبوکار و تصمیمگیران فراهم کنیم تا نقاط مشترک و تفاوتها را شناسایی و حل کنیم.
توسعه پلتفرمهای بومی
اقتصاد دیجیتال بر بستر پلتفرمها شکل میگیرد. اگرچه استفاده از پلتفرمهای جهانی اجتنابناپذیر است، اما باید نسل جدیدی از رسانهها، ابزارهای تعاملی، و فناوریهای بومی را توسعه دهیم. این پلتفرمها میتوانند همراستا با استانداردهای جهانی، اما با تکیه بر توانمندیهای داخلی، شکل بگیرند.
در نهایت، ما نیازمند رسیدن به یک همفکری و همفهمی ملی در زمینه اقتصاد دیجیتال هستیم؛ گفتوگویی ملی که بتواند ما را به سمت یک حکمرانی مؤثر و آیندهنگر در این حوزه هدایت کند.
مدیر عامل مرکز فرهنگسازی وآموزش بانکداری الکترونیک شبکه بانکی (فابا)
21212